بیسیم چی دل عصاره هستی و مبصر کلاسی که خدا معلمشه.بزرگترین موجود عوالم امکان که البته ابدیه.هفت آسمونو هفت زمین که سهله،عرش خدا هم تو قلبمه.اما صد افسوس که تو قفس شش دری اسیرمو با خودم، بیگانه.هر روز،صد بار رو به آسمون می کردمو فریاد می زدم:محسن،محسن،خدا... محسن،محسن،خدا... خدا به گوشم.دریغا که هیچی نمی شنیدم.
اما دیروز،چشامو بستم.بیسیم دلو روشن کردمو یه بار به آرومی،زمزمه کردم:محسن،محسن،خدا...محسن،
محسن،خدا...خدا به گوشم... و اینگونه بود که...
امروز رفتم سر قرار.وای،وای،وای...
چی زبون بازیه این بهار.نمی دونم چرا از اول ترم،رو نکرده بود.من که ازش خوشم اومد.امروز برا اولین بار،با هم سینما هم رفتیم.روز با حالی بود،ایول...